loading...
🍓 کـافــه ی صــورتـی 🍒
pink cafe 🍭 بازدید : 184 شنبه 21 شهریور 1394 نظرات (0)


در تنهایی به چه چیز فکر می کنن؟
دختر:یعنی میشه فوق تخصص پزشکی بگیرم و زحمتام به حدر نره

پسر:یعنی میشه پزشکی دانشگاه تهران قبول شم و اونجا یه دختر پولدار تور کنم و با پول باباش یه بنز آخرین سیستم بگیرمو با رفقا بزنیم بریم کنار دریا! (اینم از معرفتتون پول طرف و بگیرین و با رفقا برین عشق و حال

۲.تو خیابون تنها راه میره سرش هم پایینه...
دختر:مهم نیست تو چه رشته ای داره تحصیل می کنه اما تو فکره که در مورد همه رشته ها تقریبا عالم شه.

پسر:اگر رشته تحصیلیش تجربی باشه همش داره در مورد ریز به ریز اجزای بدن ملت فکر میکنه.
و اگه ریاضی باشه معادله ان (n) مجهولی رو ذهنی حل می کنه و زمان بندی

۳.تو مغازه لباس فروشی...
دختر:دنبال زیباترین لباس میگرده که از خریدش راضی باشه قشنگ چرخشو میزنه و بعد خرید میکنه آخرشم از چیزی که خریده چندان راضی نیست چون دنبال بهتریناست و دیدش مثه پسرا کوته نیست که به کم قانع هستن.

پسر:لباسای زشت رو سری انتخاب میکنه که سری برسه سر قرار نکنه دیر کنه و طرف بره انقد که یادش میره بقیه پولشو پس بگیره

۴.وقتی از یکی بدشون بیاد...
دختر:سعی میکنه طرفو نبینه یا بی محلش میکنه

پسر:تمام تلاششو یکنه آبروی طرفو ببره و ضایعش کنه.

۵.وقتی با دوستاش تو خیابون را ه میره (دوستاش هم جنسشن)...
دختر: می چسبن به هم تازه بعضیهاشون هم دست همو می گیرن با صدای آروم غیبت می کنن یا در مورد لوازم آرایش جدیدی که خریدن حرف می زنن یا در مورد درس و فعالیت های علمی بحث میکنن.

پسر:با 20 سانت فاصله کنار هم حرکت میکنن و در مورد مسایل بی خود بحث می کنن

۶.اگه بعد از مدتی هم رو ببینن...
دختر:تا همدیگرو میبینن یه احوالپرسی گرمی میکنن بعدشم آمار بقیه رو از همدیگه میگیرن که از حال دوستای دیگشون با خبر شن(انقد که مهربونن)

پسر: مهم نیست چند وقته هم دیگرو ندیدن فقط با یه سلام و خوبی بعدشم میگن خداحافظ(انقد که بی احساسن)

۷.وقتی می رن کتابخونه...
دختر:دنبال کتابای باحال میگرده که پر از هیجان باشه و جدیدترین کتابهای علمی که همیشه بروز باشه.

پسر :تو لیست کتابا کتابای مثلا علمی رو پیدا میکنن و بعد ریز به ریز مطالعش میکنن و اگه چیزیم ازشون بپرسی مثه بلبل جوابتو میدن
یا فقط رمان عشقی میخونن که مثلا مخ زدنشون بهتر شه

۸.وقتی بحث درس و کنکور میاد وسط...
دختر:روزی 5 ساعت درس میخونه و آخرش یه رشته ی خوب جای خوب قبول میشه و سعی میکنه درس رو به خدمت خودش در بیاره(ماشالاه هوش دخترا زیاده)

پسر:روزی 29 ساعت مطالعه میکنه و آخرشم گند میزنه بعد میگه من میخوام برم سربازی مردو چه به درس و مشق میخوام در خدمت جامعه باشم

۹.وقتی می خوان ورزش کنن...
دختر:با یه لباس راحت میان پارک یکم تند راه میرن تا هوای پارک رو استشمام کنن بعدشم میرن باشگاه و با تمرین خودشونو ورزیده تر میکنن

پسر:خودشو میکشه که تیپ بزنه بعدش میره تو پارکا ول میچرخه که شاید بتونه مخ یکی این دخترای که صبحا میان ورزش رو بزنه

۱۰.وقتی تو خیابون یک ماشین آخرین سیستم و اسپورت می بینن...
دختر:میگه ایول عجب ماشینیه!مبارک صاحبش

پسر:با حسرت نگاه میکنه بعد اگه رانندش دختر باشه خودشونو میندازن جلوی ماشین تا شاید فرجی شه

pink cafe 🍭 بازدید : 271 شنبه 21 شهریور 1394 نظرات (0)

 

چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟
1. از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند
2. مگه ما روی زمین مرد هم داریم
3. وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد
4. حالا چه عجله ایه؟

اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟
1. چیز خاصی نمی آفرید
2. پیراشکی
3. خروس دریایی
4. فضای خالی

اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟
1. مگه قراره اتفاقی بیافته
2. خارشتر کویر لوت که آفت نداره
3. اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد
4. یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر

چه وقت مردها عاشق می شوند؟
1. چه وقت مردها عاشق نمی شوند!
2. هر وقت مامانشون بگه
3. چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند
4. یک روز از همین روزا !

مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟
1. در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند
2. جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)
3. بستگی تام و تمام به میزان تستسترون دارد.
4. رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.

مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟
1. فنر با ثابت بالا
2. پارچه استرچ
3. یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته
4. کش تیرو کمان

مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟
1. هر شب
2. هر وقت که خدا بخواد
3. هر وقت تستسترون بگه
4. سیکل خاصی ندارند

مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟
1. اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!
2. تمام تلاششون رو می کنن که بتونن یک کاری بکنن!
3. به مامانشون می گن که یک کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!
4. می رن کلاس آمادگی جسمانی!


وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟
1. چیزی نمی گن چون وقت عمله
2. وقت نمی کنن چیزی بگن
3. اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه
4. در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن

مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟
1. با دست
2. با تور
3. با چنگول
4. با زبون

معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟
1. هر که پیش آمد خوش آمد
2. به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه
3. ده بیست سی چهل
4. به قول مادر بزرگ پسر، دختر مثل پارچه می مونه هر روز یه مدل بهترش میاد، وامیستن بهترش بیاد

خب، خسته که نشدید؟ آخرش گرفتید که چرا خدا مردها را آفرید؟ نگرفتید؟! ای بابا عجب معمایی شدااااا ... خداییش چند بار گفتید واقعــاً که، واقعــاً که ! خیلی به مردها خندیدید؟! قد خوردن یه یخ در بهشت با طعم زرشک دلتون خنک شد!؟ اشکالی نداره ولی شاید شنیده باشید که میگن : خدا مردها را آفرید كه گاهی خانمها را بخندانند و اغلب اوقات هم آنها را حرص بدهند!
pink cafe 🍭 بازدید : 253 یکشنبه 28 تیر 1394 نظرات (0)

اشعار طنز, مادربزرگ

خونه مادربزرگه دهه 60 , 70 :

خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره


خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره
خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره


خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره


خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره
خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره


 

کنار خونه ی ما همیشه سبزه زاره
دشتاش پز از بوی گل اینجا همش بهاره


دل وقتی مهربونه , شادی میاد میمونه
خوشبختی از رو دیوار، سر میکشه تو خونه

 

 

 

 

خونه مادربزرگه دهه 80 , 90 :

خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره


خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی مفتی داره
خونه ی مادر بزرگه ، دیش و LNB داره


کنار خونه ی اون ، همیشه پارتی برپاست
پارتیهای محله ، پر شور و شوق و غوغاست


مادر بزرگه الان ، مازراتی سواره
رنگ موهاشم هر روز ، جور واجورو باحاله


مادر بزرگه الان ، شلوار جین می پوشه
کفش کالج و کیفش ، همیشه روبه روشه


مادر بزرگه هرشب ، Gem Tv رو میبینه
خرم سلطان و سنبل ، لامیارو میبینه


خونه ی مادر بزرگه ، هنوز خیلی باحاله
خونه ی مادر بزرگه ، حرفای خاصی داره

pink cafe 🍭 بازدید : 293 یکشنبه 28 تیر 1394 نظرات (0)

داستان سيندرلا(طنز)ايراني


يکي بود ، دو تا نبود ، زير گنبد کبود که شايدم کبود نبود و آبي بود ، يه دختر خوشگل بدون پدر مادر زندگي مي کرد. اسم اين دختر خوشگله سيندرلا بود که بلا نسبت دختراي امروزي، روم به ديوار روم به ديوار ، گلاب به روتون خيلي خوشگل بود .

سيندرلا با نامادريش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که از خواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش مي گفت :سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟ سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟ سيندرلا ميلک شيک توت فرنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گفت : اي بترکي ، ذليل مرده ي گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسايده ، و بلند مي گفت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختيهاش يکي دو تا نبود .

القصه ، يه روز پسر پادشاه که خوشي زير دلش زده بود ، تصميم گرفت که ازدواج کنه . رفت پيش مامانش و گفت مامان جونم

مامانش : بعله پسر دلبندم

شاهزاده : من زن مي خوام

مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ ديگه زن گرفتنت چيه؟

شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ، دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم

مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟

شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم

مامانش : من از فردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آفتاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم .

خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روز مامانش گفت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ،

شاهزاده گفت : چرا با پس گردني؟


مامانش گفت : الاغ ، چرا نمي فهمي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني فرا رسيد ، سيندرلا و زري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه ميمون ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يه تيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ) .

صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهو ديد يه فرشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد

سيندرلا گفت : سلام

فرشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من ؟

سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم

فرشته : بيجا مي کني ، پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن

سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم
فرشته : خوب برو ، به درک ، کي جلوي راهتو گرفته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه.

سيندرلا : چشم ميرم ، خداحافظ ......

فرشته : خداحافظ ....

سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بيفته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشيننداشت .
زنگ زد به تاکسي تلفني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گفت : آقا موتور داريد؟

يارو گفت : نه نداريم.
سيندرلا نا اميد گوشي رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟

فرشته گفت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون مي ريزيم . با هم رفتند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، فرشته گفت بيا سوار اين شو برو

سيندرلا گفت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم .

فرشته گفت : خوب پس بيا سوار من شو !!!

سيندرلا گفت : يه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت مي خوره؟

فرشته : بعله مي خوره

سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد فرق سر آناناس و گفت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقره اي.

فرشته به سيندرلا گفت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟
سيندرلا : نه ندارم

فرشته : بميري تو ، چرا نداري؟

سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم

فرشته : اي خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ي يه سوسک بدبخت که رو ديوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشيا نگاه مي کرد . سوسکه تبديل شد به يه پسر بدقيافه .

سيندرلا گفت : من با اين ته ديگ سوخته جايي نميرم

فرشته : چرا نميري؟

سيندرلا : آبروم مي ره

فرشته : همينه که هست ، نمي تونم که رت باتلر رو برات بيارم

سيندرلا : پس حداقل به اين گاگول بگو يه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختي بود حرکت کردند سمت خونه ي پادشاه. وقتي رسيدند اونجا ديدند واي چه خبره !!!!!

شکيرا اومده بود اونجا داشت آواز مي خوند ، جنيفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تيليت مي کرد . زري و پري هم جوگير شده بودند و داشتند تکنو مي زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه مي رفت (آخه بي چاره صغرا خانم از بي شوهري کپک زده بود ) خلاصه تو اين هاگير واگير شاهزاده چشمش به سيندرلا افتاد و يه دل نه صد دل عاشقش شد

سيندرلاهم که ديد تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز وادا اطوارگفت : شاهزاده منو مي گيري ؟

شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟

سيندرلا : 37

شاهزاده در حالي که چشماش از خوشحالي برق مي زد گفت : آره مي گيرمت ، من هميشه آرزو داشتم شماره ي پاي زنم 37 باشه.

خلاصه شاهزاده سيندرلا رو در آغوش کشيد و به مهمونا گفت : اي ملت هميشه آن لاين ، من و سيندرلا مي خواهيم باهم ازدواج کنيم ، همه گفتند مبارکه و بعد هم يک صدا خوندند : گل به سر عروس يالا ... داماد و ببوس يالا

سيندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسيد و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد)

سپس با هم ازدواج کردند و سالهاي سال به کوريه چشم زري و پري و صغرا خانم ، به خوبي و خوشي در کنار هم زندگي کردند و شونصد تا بچه به دنيا آوردند.

pink cafe 🍭 بازدید : 170 یکشنبه 28 تیر 1394 نظرات (0)

برادرم
ابـــرو برداشتنتو تحمل کردم….
ناخـــن بلند کردنتو تحمل کردم….
ماتیــــــک زدنتو تحمل کردم….
سلام عجقم چطول مطولی گفتنتو تحمل کردم ….

اما میخای بری بیرون نمیدونی چی بپوشیو نمیتونم تحمل کنم
خدا شاهده نمیتونم

 

 

 

 

جذابیت پسر به خنگ بودنشه، پسرای ایرانی هم که همشون جذااااب !

 

 

 

 

 

اینکه پسرا مشکل «چی بپوشم؟ » ندارن،

ربطی به ژنتیک و… نداره. کلا یه دست لباس تمیز بیشتر
ندارن.

 

 

 


 

یه پسر همسایه داریم خوشگل، فشن، ابرو شمشیری، خوش ارایش، خوش ادا و شیطون، کافیه از سوسکم بترسه تا واسش یه شوهر خوب پیدا کنیم!!!!

 

 



 

فک کنم دوست دخترم داره بم خیانت میکنه
بهش زنگ زدم میگم کجایی؟ میگه پیش دختر خالم
آخه دختر خالش که پیش من بود

 

 

 

 

 

کار از ابرو و شلوار قرمز و گوشواره گذشت…
امروز یه پسره رو دیدم وسط دعوا داشت جیغ میزد

 

 

 

 

 

همونقدری که دخترا برای ازدواج به اذن پدر احتیاج دارن، متاسفانه پسرا هم محتاج اذن مادرن !!

 

 

 



 

یکی از بزرگترین دردسرای پسرا اینه که یکی از مخاطبین خاصش ته ریش دوست داشته باشه و اون یکی ۳ تیغه !
اصن نابود میکنه آدمو …

 

 


 

امروز یه دختره تو دانشگا پارک دوبل قشنگى کرد, بعد با خودم گفتم دمش گرم دختراهم بلدن
ولى وقتى امروز اون دختره رو تو سلف پسران دیدم, فهمیدم که اشتباه فکر میکردم…..!!!!!!

 

 

 

 

خوب شد بازیه Pou اومد توی گوشیا تا پسرا بعد ابرو برداشتن و گوشواره انداختن ، قشنگ طعم مادر بودن رو بِچِشَن !

 

 

 

 

پیامک دختر به پسر :
زن یعنی من ، که عشوه هایم دود میکند ابهت مردانه ات را
پاسخ پسر :
قلبونت بِلم عَچیچَم مَن دَل بَلابَل تو اُبُهتی نَدالَم ، بُوچ بُوچ :-* :-*
بیاین الان دستِ جمعی خودکشی کنیم

 

 

 


 

ترسم از اینه پسرایی که شلوار قرمز و صورتی می پوشن!!!!کم کم رو بیارن به جوراب شلواری

 

 

 

 

 

پسر است دیگر
گاهی دلش میخواهد عشقش فقط مال خودش باشد ولی خودش مال همه !

 

 

 

مورد داشتیم پسره به خاطر فوت اقوامش تا ۴۰ روز به ابروهاش دست نزده . . .

 

 


 

بعداز قلب پسرها
چین پرجمعیت ترین جای جهان
اعلام شد…

 

 

 

 

یعنی”پسر”رو اگر بازیافت کنی به صورت دمپایی
به چرخه ی طبیعت برمیگرده…
بعد اسم بلوتوث شو گذاشته:دزد دلها
خب یکی نیست بگه تو برو خداروشکر کن
عامل جنگ جهانی سوم نشدی
آخه اعتماد به نفس تا چه حــــــــــــــد!!!

 

 

 

لطفن با جنبه باشید..........خوشمزه

درباره ما
Profile Pic
این وبــلـاگ تاحالا ۲ بار هـک شده. خیلیا سـعی کردن که حذفـش کنن ولــــی نتونستن و کـافه ی صـورتـی همــچنـان به فعـالیتش ادامــــه میـده...! ;) تاریخ تولد وبلاگ=1394/2/17 ���
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرت درباره ی طراحی (قالب،موس،موزیک،آیکون و...) این سایت چیه؟!🌺
    طرفدار کدومی؟!🎤
    آمار سایت
  • کل مطالب : 227
  • کل نظرات : 111
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 45
  • آی پی دیروز : 54
  • بازدید امروز : 48
  • باردید دیروز : 124
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 172
  • بازدید ماه : 2,339
  • بازدید سال : 14,116
  • بازدید کلی : 244,144